گلچینی از تصاوی قبلی و جدید از طبیعت علی آباد با موضوع حیوانات
برای نمایش در اندازه واقعی روی تصویر مورد نظر کلیک کنید.
برای دیدن تصاویر بیشتر روی ادامه مطلب کلیک کنید. ادامه مطلب ...
در این تصویر سنگواره یک ردپا دیده می شود که در اطراف علی آبادبالا کشف شده. برای دانستن درباره این ردپا که کاملاً از سنگ است ، ادامه مطلب را ببینید.
ادامه مطلب ...
چند روز پیش در اخبار 20:30 از شبکه 2 تصاویری از امامزاده محمد حنفیه پخش شد و با حالتی تمسخر آمیز آن امامزاده جلیل القدر را ( امامزاده قِل قِلی) نامید. این اقدام از صداو سیمای کشوری که ادعای داشتن جمهوری اسلامی را دارد، بعید که هیچ ، خجالت آور است.
این اولین اقدام این رسانه به اصطلاح اسلامی نیست. در جریان جام کنفدراسیونها، تصاویری از عوامل ضد انقلاب و خوانندگان فراری که در جمع تماشاگران بودند در این رسانه نمایش داده شد در حالی که پیش از این کوچکترین تصاویر مشکل دار حذف میشدند.
در ادامه مطالبی را به نقل از سایت شکوفه های زیتون در همین مورد خواهید خواند.
فردی مسئول هیئت امناء امامزاده
محمد حنفیه (ع) لوشان:هفته نامه شکوفه های زیتون در شماره 462 خود در مطلبی از علی آبادبالا نوشت. در این مطلب از آقای شعیبی رئیس شورا و آقای نظری دهیار علی آباد مصاحبه ای صورت گرفته که میتوانید با کلیک روی تصویر زیر آن را مطالعه کنید.
امروز میتونید در جزیره من تصاویر دوستان و هم محلی های علی آبادی را در کنار طبیعت و زیبایی های علی آباد ببینید.
(تقدیم به دوستان و هم محلی های عزیز)
ادامه مطلب ...
قطره ای چکید، از روی برگی
همان برگی که از درختی است
درختی که باد شاخه هایش را چون زلف پریشانی می تاباند، می پیچاند، می نوازد
همان بادی که از جانب کوه می آید
کوهی که ریشه در زمین دارد یا شاید تکه ای از زمین است که می خواهد آسمان را ببیند
زمینی که خانه زمینیان است ، خانه ما ....، خانه همان درخت در حیاط
.
.
قطره ای چکید ، روی زمین
به همین سادگی
چیزی که در علی آباد بیشتر از هر چیزدیگری به چشم می خورد درخت زیتون یا به زبان محلی ( زِ دار) است که در کوچه ها و خیابان ها و حیاط تمام خانه های علی آباد وجود دارد. قسمتی از درآمد اکثر خانواده های علی آبادی از طریق پرورش و خرید و فروش زیتون تامین می شود. به همین دلیل است که
ادامه مطلب ...
شبی شاید تورا دیدم شاید ندیدم
به چشمانت گریه ای دیدم شاید ندیدم
که هر شب بیدارم و انگار خوابی
که شاید رفته ام از خاطرت، انگار خوابی
سزایم هست این بیداری و تنهایی و درد
به جرم انتظار و انتظار یک دل سرد
که شب خوابید و من بیدارم هرشب
بگو به شب که بخوابه من بیدارم
من شب رو زنده نگه میدارم
دون به دونه غمی غصه به غصه شبم
کاشکی یه روز صبح شه، کاش فقط ای کاش
شهید فرهاد شعیبی علی آبادی
« تمامی فکرهایم را کرده بودم، مصلحت اسلام و مملکت قرآنی ما این بود که
در جبهه ها حضور پیدا کنم. تهران و محیط شهری برایم تنگ بود، دائماً در رنج و اذیت
بودم. رفتم تا جای مرتضی، جمال و فرهاد را پر کنم، اسلحه بر زمین افتاده آنها را
برادرم و عَلَم اسلام را به دست گیرم و به سوی دشمن هجوم برم. »
تا نیست نگردی ره هستت ندهند
این مرتبه با همت پستت ندهند
چون شمع قرار سوختن گر ندهی
سر رشته ی روشنی به دستت ندهند
کی بود در راه عشق آسودگی
سر به سر در دست و خون آلودگی
تا نسازی بر خود آسایش حرام
کی توانی زد به راه عشق گام
(شیخ بهایی)