جزیره من
جزیره من

جزیره من

از آنان که رفته اند بپرسید ...

از اآنان که رفته اند کربلا ، از آنان که دستانشان را به فرات زده اند بپرسید. از خنکی آب فرات خواهند گفت. از ....

روزی کسی که تشنه بود، که از تشنگی چشمانش سیاهی میرفت، که از تشنگی لبانش ترک داشت، که از تشنگی رمقی در تن نداشت ... این آب خنک را تا لبش برد . اما او بیشتر تشنه عشق بود تا آب . ننوشید تا از جام گوارای عشق بنوشد.